کد حرکت متن دنبال موس

سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
سه شباهت مومن به زنبور عسل

قَالَ رسول الله صل الله علیه و آله : «يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي»[1].

برکات ذکر صلوات

ذکر صلوات همه وقت و همه جا، خصوصا در ماه رمضان و خصوصا شب های قدر خیلی سفارش شده است. در روایت هست که دعا مستجاب نمی شود بالا نمی رود مگر این که دعا ضمیمه این ذکرشریف بشود. در منتهی الامال محدث قمی نقل کرده است که شب نوزدهم حضرت امیر مداومت بر ذکر صلوات داشته اند. صلوات بدی ها را تبدیل به خوبی می کند. ظلمت ها را تبدیل به نور می کند.

زنبوری محضر پیامبر سلام الله علیه و آله آمد عرض کرد: برای شما عسل درست کردیم که شما میل کنید. پیامبر سلام الله علیه و آله عسل را دوست داشتند. حضرت به زنبور فرمودند: شما از گل ها و شکوفه ها شیره می مکید، شیره گل و گیاه ها تلخ است. چه کار می کنید که تبدیل به عسل مصفا می شود؟ عرض کرد: یا رسول الله سلام الله علیه و آله ما وقتی که این شیره ها را می مکیم صلوات می فرستیم، صلوات این تلخی ها را تبدیل به شیرینی می کند.

سه شباهت مومن به زنبور عسل

فرمود: مومن کارهایش شیرن است. علامت دوست اهل بیت سلام الله علیهم این است که نمک دارد. «الْمُؤْمِنُ عَذْبٌ يُحِبُّ الْعُذُوبَةَ وَ الْمُؤْمِنُ حُلْوٌ يُحِبُّ الْحَلَاوَةَ»[2] مومن شیرین است و چیزهای خوشمزه و شیرین را هم دوست دارد. همه ائمه خرما را دوست داشتند. فرمودند: ما و شیعیان ما از شیرینی خلق شدیم. پیامبر سلام الله علیه و آله فرمود: مومن مانند زنبور عسل است. یک سوره قرآن به نام زنبور است که خیلی از نعمت های بزرگ را هم خدای متعال تو همین سوره نمل نقل کرده است.

پیامبر خدا سلام الله علیه و آله می فرماید: مثل مومن، مثل زنبور عسل است. زنبور هم به جاهای خوب و پاک و طاهر می رود. فرمود: جاهای خوب ما اهل بیت سلام الله علیهم هستیم. زنبور عسل سه تا صفت خوب دارد. همیشه از چیزهای طیب و پاکیزه استفاده می کنند. نمی رود از اشغال و کثافات استفاده بکنند. چند دژبان هستند دم در کندو هست که این زنبوهایی که می آیند، این ها را بو می کنند. اگر چیز آلوده و میکروب زا همراهشان باشد یا بریشان می گردانند یا می کشند. مومن هم همیشه چیزهای طیب می خورد.

دوم: صادرات زنبور عسل مصفاست. «شِفاءٌ لِلنَّاسِ»[3] از یک زنبور کمتر نباشیم. نیش هم می تواند بزند اما عسل می دهد. سوم حضرت می فرماید: زنبور نشستن و برخواستنش هم با لطافت است. گل و گیاه و شکوفه را از بین نمی برود. مومن هم خانه ای می رود. مهمانی می رود. بین زن و شوهر دعوا نمی اندازد. فتنه به پا نمی کند. غیبت و سخن چینی نمی کند. حضرت می فرمایید: کسی که می آید از دیگران برایت سخن چینی می کند، حواست باشد از تو هم به دیگران می گوید. به سخن چین و نمام هیچ وقت اعتماد نکن. آتش خاموش کنیم، نه آتش بیار معرکه باشیم.

امیرالمومنین سلام الله علیه اول مظلوم عالم بود. شخصیتی که از طفولیت کنار پیامبرخدا سلام الله علیه و اله بود. خود حضرت می فرماید: حضرت پیامبر خدا سلام الله علیه و آله من را روی زانوهایش می نشاند، لقمه در دهان من می گذاشت. من صدای وحی را می شنیدم. صدای ناله شیطان را شنیدم. به پیامبر عرض کردم: این صدای کی هست؟ فرمود: شیطان است. حالا که من آمدم از عبادت بت ها مأیوس شده است. در سن ده سالگی اول کسی بود که به پیامبر سلام الله علیه و آله ایمان آورد.

درس گرفتن از صفات خوب حیوانات

ای انسان که تو میگویی: من اشرف مخلوقاتم بیا از حیوانات اداب و اخلاق یاد بگیر. در روایت است که آب خوردن را از اولاغ یاد بگیر. که خیلی ملایم آب می خورد. راه رفتن را از گاو یاد بگیر خیلی ملایم و با وقار راه می رود. وفا و قناعت و بیداری شب را از سگ یاد بگیر. حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید: ده تا صفت خوب در همین حیوان سگ که  «نَجِسِ الْعَيْنِ» هست. این قدر میکروب تو بدنش قوی هست که اگر به کاسه ای دهن زد با آب پاک نمی شود، باید خاک مال بکنیم. ولی در روحش خدا ده تا صفت عالی گذاشته است.

مرحوم آیت الله شهید دستغیب یک کتاب خیلی خوبی به نام داستان های شگفت دارد. ایشان از قول یکی از آشنایانشان نقل کردند. که یک آشنای جوانی داشتیم که در خارج تحصیل می کرد. در اروپا مرسوم است که سگ تو خانه نگه می دارند. حتی حمام می بروند. گفت: من یک خانه ای اجاره کرده بودم که خیلی امنیت نداشت. گفتم یک سگ بگیرم که وقتی که من نیستم از خانه محافظت بکند. گفت: یک شب از دانشگاه برگشتم آخر شب بود. هوا ابری و سوز و سرما و باد بلند شده بود. من هم دیدم سوز می زند پالتویی که داشتم به سرم کشیدم. به همین حالتی که سرم و صورتم پوشیده بود آمدم به در خانه کلید بیندازم، این سگ فکر کرد که دزد است یک دفعه پارس کرد و به من پرید. من دیدم که اشتباه گرفته، فوری پالتو را کنار کشیدم. تا دید که من صاحبش هستم، این قدر خجالت کشید که خدا می داند. مثل این که وا رفت. خیلی شرمنده شد. من معمولا در را باز می کردم سگ را به خانه می بردم. آن شب هرچی فشار آوردم، دیدیم نمی آید. گفتم: بروم شام بخورم، موقع خوابیدن به خانه می آورم. موقع خوابیدن هر چی کردم نیامد. (آدمی هست که میلیون بار خلاف می کند، تو صورت آدم هم می ایستد) گفتم: حالا بیرون بخوابد طوری نیست. فردا آمدم که تو خانه بیاورم، برایش غذا بدهم. امدم هر چی برایش پا زدم دیدم بلند نمی شود. نگاه کردم، دیدم از خجالت و حیا مرده است. خیلی عجیبه ها از این که تو عمرش یک بار به صاحبش پریده است. مرحوم شهید دستغیب در آخر این داستان فرازهای از دعای ابو حمزه را آورده است. «أَنَا الَّذِي لَمْ أَسْتَحْيِكَ فِي الْخَلَاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْكَ فِي الْمَلَإِ وَ أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى»[4] یعنی من کسی هستم که در خلوت حیا نکردم در جلوت و جلو دیگران حیا نکردم. من کسی هستم که به آقا م پریدم. جری شدم. جسارت کردم. توهین کردم. به قول مولانا که

ای بسا کس را که صورت راه زد     قصد الله کرد و بر صورت بزد

اگر به صورت بچه ات می زنی به صورت خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داری می زنی. مرحوم حاج آقا دولابی می فرمودند: دستور اسلام است که حیوانات را به صورتشان نزنید. آدم به صورت یک انسان بزند. خیلی بشر طغیان گر است. عجیب است که وقتی انسان طغیان می کند همه حیوانات سرشان پایین می رود. انسان بداند وقتی می زند به امام و پیامبر و به قرآن می زند.

بهشت زیر پای مادران

حاج آقا دولابی سفارش می کردند: بیاییم یک گلی بکاریم. شیرین کاری بکنیم. مثلا یکی قرض دارد، دردمند است، قرضش را ادا بکنیم. به خاطر یک مبلغ ورشکست می شود، زندان می رود. به اعتیاد کشیده می شود. بیاییم یک انسان را نجات بدهیم. که خدا میفرماید: من دیگر آتش جهنم را برایت حرام کردم. بهشت را برایت واجب کردم. ایشان می فرمودند: اگر مادر دارید بروید خدمت به مادر بکنید. بعد بیافتید دست و پاش را ببوسید. این قدر ببوسید که به گریه بیفتد. وقتی که به گریه افتاد رحمت خدا شما را می گیرد. یک نفر به پیامبرخدا سلام الله علیه و آله عرض کرد: آقا من نذر کردم، استانه بهشت را ببوسم، چه کار بکنم؟ حضرت فرمودند: مادر داری برو پای مادرت را ببوس. عرض کرد: مادرم از دنیا رفته است. فرمودند: برو قبر مادرت را ببوس. (فرمود: بهشت زیره پای مادرهاست) گفت: یا رسول الله سلام الله علیه و آله قبرش هم گم شده است. فرمود: با انگشتت صورت قبر درست کن، مثل این که قبر مادرت است، آن را ببوس.

صورت واقعی مال حرام

مرحوم آیت الله مرعشی می فرمودند: ما در مدرسه بودیم، یک بازاری آمد طلبه های مدرسه را برای افطار دعوت کرد. ما هم رفتیم افطار کردیم شب آمدیم خوابیدیم. خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم رفتیم منزل همین بازاری که شب رفتیم. سفره انداخته اما سفره پر از چرک و خون است. می رود تو آشپزخانه آدم ها را می کشد، دل و جرگرشان را می گیرد فشار می دهد، خون از جگر افراد در می آید. این را سر سفره ما می آورد و ما هم می خوریم. ای داد و بیداد این کی بود که ما به میهمانی منزلش رفتیم؟ فردا می آید به رفقا می گوید: من همچین خوابی را دیدم این کی بود که دیشب به ما رفتیم؟ تحقیق کردند دیدن از آن نزول خورهای درجه یک است. چه قدر این مدیونی دارد؟ کسی که به خودش، به خانواده اش، اطرافیاش، مال حرام بدهد، این ملعون است. یک ذره چشممان باز بشود این واقعیت ها را ببینیم، دست از پا خطا نمی کنیم.

قرآن میفرماید: مال یتیم می خوری، داری آتش می خوری. کسی جرائت می کند زغال گداخته را تو دهانش بگذارد؟ مثل آب خوردن دروغ می گوید. اما صادق سلام الله علیه می فرماید: جنگیدن تو جبهه راحت تر از کسب حلال است. آنجا یا جانباز می شوی، یا شهید می شوی، یا مجروح می شوی، یا جان سالم به در می بری. اما تو بازار زن بزک کرده می آید، با انواع اقسام آرایش کرده برایش نگاه نکن. مال حرام میتوانی به هم ور کنی، ور نکنی. ربا و نزول بتوانی بگیری، نگیری. دروغ نگویی. با این بانک ها خیلی از آقایان این وام ها را قبول نمی کند. بعضی ها هم که قبول می کنند میفرمایند که برای هر چیزی که وام گرفتی باید در آن مورد مصرف کنی. برای ساختن خانه اش وام می گیرد، اما تو جای دیگر خرج می کند. فلذا شیطان میگوید: من از بازارخیلی خوشم می آید. آنجا جولانگاه من است.

به خدا قسم نون و سبزی حلال از میلیون ها غذای آلوده به حرام و چرک و کثافات بهتر است. «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»[5] یعنی اگر چیز خوب بخوری، کار خوب می کنی. اما چیزه خراب بخوری، مسموم می شوی. نماز شب حال و مسجد و موعظه حال نداری. آقا ابا عبدالله فرمودند: چون شکم تان از حرام پر شده، حرف گوش نمی کنید.

ایثارگری حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه

به خدا قسم اگر فداکاری ها و ایثارگری های حضرت امیر کنار پیامبر نبود، نه پیامبر بود، نه دین بود، نه مکتب بود، هیچی نبود. ما همه مسلمان ها سر سفره امیرالمومنین سلام الله علیه هستیم. منتهی نمیدانند. یک کسی بی طرف زندگی امیر المومنین سلام الله علیه را مرور کند، ببیند کنار پیامبر چه نقشی داشته است. اگر نبود، پیامبر را از بین می بردند.

کی جای پیامبر خوابید؟ اگه من بدانم که کشته نمی شوم خیلی راحت می خوابم. حضرت ابراهیم بداند که آتش گلستان می شود این زیاد مهم نیست. ولی واقعا ظاهرش این بود که کشته می شود، ظاهرش این بود که تو آتش زغال می شود. واقعا حضرت ابراهیم نمی دانست که این آتش گلستان و برد وسلام می شود. روایت داریم: وقتی حضرت امیر با حضرت پیامبر وداع کردند تو «لَيْلَةُ الْمَبِيتِ»[6] آن قدر گریه کردند، یعنی وداع آخر را با هم کردند. یعنی ظاهرش این است که حضرت به شهادت می رسد. تو روایت داریم: «خدا به دو فرشته میکائیل و جبرائیل فرمود: شما دو فرشته مقرب من هستید. عمر یکیتان طولانی تر و یکیتان کمتر است. کدام یکی حاضرید آن کمتر را بگیرد؟ هیچ کدام حاضر نشدند. فرمود: نگاه کنید به زمین مکه دوتا برادرند علی سلام الله علیه حاضر شده جانش را فدای پیامبر سلام الله علیه و آله کند»

محبت امیرالمومنین سلام الله علیه به شیعیانش

روایت داریم: در لحظه آخر امیدواریتان به حضرت امیر سلام الله علیه باشد. وقتی نفس به گلو می آید و آدم از دنیا جدا می شود، یک حالت عجیی برایش دست می دهد. روایت داریم: هیچ روحی از بدن جدا نمی شود الا پیامبر و حضرت امیر کنارش حاضر می شوند. اول پیامبر خدا سلام الله علیه و آله بالا سر آن دوستش می آید، میفرماید: من پیامبرخدا هستم. نارحت نباش من به تو از این اولاد و مال و همسری که می خواهی بگذاری و بروی بهتر هستم. «إِنِّي خَيْرٌ لَكَ مِمَّا تَرَكْتَ»[7] پهلوی من می آیی. بعد آقا امیرالمومنین سلام الله علیه می آید، کنار آن دوستشان می نشیند. نوازش و محبت می کند. حضرت صورتش را روسینه دوستش می برد می فرمایید: «أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّهُ»[8] یک عمری علی گفتی و برای من گریه کردی و مجلس من شرکت کردی و نذر دادی و کار کردی و برای من زحمت کشیدی. حضرت میفرماید:من همان علی بن ابی طالبی هستم که دوستش داشتی. حالا من بشارت می دهم که تو را رها نمی کنم. من از تو دستگیری می کنم. علی جان همه ما آرزو داریم که آن لحظه آخر شب اول، به بالینمان بیایی. کمکمان کنی. در سرازیری قبر کمکمان کنی.

ذکر مصیبت

امیر المومنین علیه السلام

پیامبر اکرم سلام الله علیه و آله در آخر خطبه شعبانیه، وقتی فضایل ماه رمضان را بیان کردند، پیامبر مثل ابر بهار گریه کردند. امیرالمومنین سلام الله علیه عرض کرد: یا رسول الله سلام الله علیه و آله چرا گریه می کنی؟ فرمود: یا علی جان در ماه رمضانی شما را به شهادت می رسانند. محسانت را از خون سرت خزاب می کنند. من برای غربت و مظلومیت شما گریه می کنم. عرض کرد: یا رسول الله آیا آن زمان دین من سالم است. فرمود: بله دینتان سالم است. بعد فرمود: علی جان هر کس تو را بکشد من را کشته است. هر کس با تو دشمنی کرده، با من دشمنی کرده است. هر کس به تو ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته است. چون تو نفس و جان و روح من هستی. تینت تو از تینت من هست.

من نمیدانم این ضربتی که این نانجیب ابن ملجم زد چه ضربتی بود؟ امیرالمومنین که در خیبر را از جا کند، دیگر از جا نتوانست بلند بشود. امام حسن سلام الله علیه و امام حسین سلام الله علیه امدند دیدن امیر المومنین سلام الله علیه خاک های محراب را به پیشانی و به فرق شکافته می ریزد. «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى »[9] آقا امام حسن سلام الله علیه سر پدر را در دامنش گرفت، شروع به گریه کردن، کرد.

آقا چشماشان را باز کردند، فرمودند: حسنم گریه نکن، گریه تو ناراحتم می کند. تو را هم با زهر و سم به شهادت می رسانند. برادرت اباعبدالله سلام الله علیه را با شمشیر ستم به شهادت می رسانند. می گویند: یاران جمع شدند دیدن آقا نمی تواند روی پای خودش بایستد. امدن زیره بغل های آقا را گرفتند. حسیری آوردند، آقا را بلند کردند و روی حسیر گذاشتند. نقل می کنند، وقتی آقا را آوردند، به در خانه خواستند، وارد خانه کنند. فرمودند: اجازه بدهید من با پاهای خودم وارد خانه بشوم. دوست ندارم، بچه هایم، دخترم زینب من را به این حالت ببیند. طاقت دیدن این منظره را ندارد. عرض کنیم: یاامیرالمومنین سلام الله علیه شما طاقت نداری زینبت شما را به این حال ببیند، چه گذشت به دختر بزرگوارتون وقتی آمد بالای بلندی ببیند بدن برادر در گودی قتلگاه، نیزه دارها با نیزه، شمشیردارها، باشمشیر... «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»


۱) انتخاب الگو:
زنبور عسل حشرات مفید و ارزشمند و پاکیزه‌ای هستند. در تمام طول عمرشان الگویشان گل است. فقط دنبال گل هستند تا از شکوفه‌ تلخ گل، گرده و شهد تهیه کنند. گرده گل را برای غذای نوزادان و شهد گل را برای شفای مردم درست می‌کنند. اگر ما برای به دست آوردن غذای روح و جسم خود الگوی خوب داشته باشیم بسیاری از مشکلات ما حل می‌شود .
 
 
۲) درست استفاده کردن:
کوچکترین شکوفه گل توسط زنبور عسل گرده‌افشانی می‌شود ولی زنبور طوری روی آن قرار می‌گیرد که آسیبی به آن نرسد. بنابراین ما هم می‌توانیم در برخورد و تعامل با همنوعان خود طوری عمل کنیم که هیچ وقت مشکلی به وجود نیاوریم.

۳) محصول زنبو عسل، “عسل” است:
بنابراین ما هم می‌توانیم با زبان و اعمال خود نتایج شیرین‌تر از عسل داشته باشیم ولی در صورتی که قضاوت عجولانه و غیرمنطقی داشته باشیم نتایج آثار اعمال و زبان ما تلخ‌تر از همه چیز خواهد بود.

۴) ملایمت و انعطاف پذیری:
زنبور عسل، تولید موم می‌کند زنبور با ترشح غده‌های موم ساز خانه‌هایی از موم می‌سازد و داخل آن عسل می‌ریزد. موم با اینکه خیلی شکننده و ملایم است ولی در گرما و سرمای زیاد هم می‌تواند ظرف خوبی برای نگهداری عسل باشد.

۵) سرافرازی و صبوری:
همیشه زنبور عسل چون از دسترنج خودش استفاده می‌کند سرافراز و صبور است. برای تهیه یک قاشق عسل که ۲۵ گرم می‌باشد، چهار هزار زنبور بیست هزار گل را ملاقات می‌کنند، ۷ بار فاصله بین کره ماه و زمین را می‌پیمایند. برای تهیه ۱ کیلو عسل ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون گل را باید گرده‌افشانی کنند.

۶) سخت‌کوشی و تلاشی خستگی‌ناپذیر:
یک عدد زنبور در طول ۱۵ روز عمرش در فصل بهار و تابستان ۷۰ هزار سورتی پرواز می‌کند. سرانجام بر اثر بال زدن زیاد (چون ۴۰۰ دفعه در هر ثانیه بال می‌زند، ۳۵ کیلومتر را در یک ساعت می‌پیماید و ۲۰ کیلومتر را بدون وقفه می‌رود) با بال‌های مجروح و بدن زخمی و خون آ‌لود جانش را به جان آفرین تسلیم می‌کند.

۷) ایثار و تسلیم بدون توقع:
فاصله بین قاب‌ها در کندوی لانکسروت هشت میلیمتر است. یک زنبور باید با تن خسته و کیسه‌ پر از عسل بخصوص در اواخر روزهای گرم تابستان از درب پرواز وارد کندو شده و در یک جای تنگ و تاریک عسل (شهد گل) را از میان قاب‌ها از پایین کندو به طبقات دوم و سوم برساند. جالب است بدانیم در بهار و تابستان در هر کندو بین ۹۰ تا ۱۲۰ هزار زنبور وجود دارد، ازدحام جمعیت خود مهمترین عامل فشار و گرما و ضیق جا است.

۸) سازماندهی و تقسیم وظایف:
معمولا یک زنبور کارگر بعد از تولد ۱۲ روز اول نگهبانی و پرستاری از ملکه و نوزادان و نظافت را به عهده دارد. بعد از ۱۲ روز علاوه بر وظایف یاد شده کار معماری و مهندسی و بنایی را باید انجام دهد. یعنی سه نوع خانه باید بسازد؛حجره‌های کوچک برای کارگران، حجره‌ای متوسط برای زنبوران نر، حجره بزرگ شبیه بادام‌زمینی برای پرورش ملکه که در اصطلاح به آن سلول ملکه یا شاخون می‌گویند. بعد از ۲۱ روز زنبور کارگر بالغ شده تا ۱۵ روز پرواز می‌کند. برای تهیه شهد، گرده، زهر، بره موم، آب به فعالیت می‌پردازد.
مهمترین فعالیتهای اثربخش را در کندو زنبوران کارگر (ماده بکرزا) انجام می‌دهند. زنبور نر خاصیتش فقط برای باروری ملکه جوان است. تاکنون حشره‌شناسان وظیفه دیگری برای زنبور نر اعلام نکرده‌اند .
ملکه زنبور عسل که حکم “شاه کندو”‌ را دارد ۲۰۰ روز در سال تخمگذاری می‌کند روزی ۱۵۰۰ تخم. وظیفه ملکه حفظ و بقای نسل است. ضمنا ملکه گازی از خود متصاعد می‌کند که به آن فرمون یا نظم‌دهنده اجتماعی نیز می‌گویند. این گاز موجب می‌شود که تمام زنبورها به وظایف خود به خوبی عمل کنند.

۹) ایثار ملکه در کندوی عسل:
حدود ۱۱ تا ۱۴ روز طول می‌کشد تا یک تخم به ملکه تبدیل شود. ملکه ۳ تا ۱۰ روز بعد از تولد آواز مخصوص جهت آغاز زندگی جدید را می‌خواند. معمولا بعد از ظهر یک روز آفتابی در فصل بهار ملکه جدید از کندو خارج شده چون بسیار خوشبو و معطر است بیش از ۱۰۰۰ زنبور نر برای رسیدن به وصالش به تعقیب ملکه می‌پردازند. ملکه برای اینکه بهترین نژاد را نسل آینده به وجود آورد در آسمان لایتناهی صعود می‌کند و اوج می‌گیرد. نرهایی که وی را تعقیب می‌کنند یکی پس از دیگری از پا در می‌آ‌یند.
چون به دلیل خستگی پرواز به فضای بالا نفسشان می‌برد. ملکه آنقدر اوج می‌گیرد که هیچ پرنده دیگری نمی‌تواند در آن فضا پرواز کند تا مزاحمش شود. معمولا در ارتفاع بالا حرکت باد هم ضعیف، آسمان صاف و روشن و دور از چشم همه موجودات زمینی آخرین زنبور نری که جسارت و قدرت جسمی مناسبی داشته باشد و به ملاقات وی می‌آید باهم زندگی جدید را شروع وقدرت باروری ملکه را تنظیم می‌کند. بعد همین زنبور بعد از ازدواج یک دقیقه‌ای خودش مثل شهاب سنگ به زمین می‌‌افتد و ملکه مزدوج شده و با وقار و متانت به کندوی خودش بر می‌گردد تا آخرعمرش هیچوقت کندو را ترک نمی‌کند مگر در شرایط بچه‌دهی. عمر ملکه ۲ تا ۴ سال است. یکبار در عمرش ازدواج می‌کند و اسپرم‌هایی را که با ازدواج اولیه گرفته برای تمام عمرش ذخیره و بارور می‌کند .

۱۰) مفید بودن زنبور عسل برای خود و دیگران:
هر موجودی جهت زنده ماندن مجبور است موجودی دیگر را از بین ببرد یا خودش موقع صید و صیادی از بین برود جز زنبور عسل که برای سیر شدن خودش و سیر کردن انسان‌ها هزاران موجود دیگر را هم سیر می‌کند بدون اینکه مزاحم و باعث از بین رفتن موجودی شود. یعنی زنبور عسل با عمل گرده‌افشانی موجب ازدیاد تولید محصولات باغی،‌ صیفی، زراعی شده همچنین غذای شیرین انگبین یا عسل را تولید می‌کند اما ما انسان‌ها برای سیر شدن خود و پذیرایی از مهمان‌ها و همنوعان خود حتما باید جانداری را بی‌جان کنیم مثل کشتن و سر بریدن پرندگان، ماهی، گوسفند، گاو، شتر، غاز، بوقلمون، اردک، مرغ و ...

۱۱) آگاهی، بصیرت و دوراندیشی:
تمام موجودات بخصوص انسان‌ها در مواقع قحطی (مشکلات، جنگ، زلزله، سیل) قوه جنسی آنها جهت بقای نسل ادامه می‌یابد جز زنبور عسل (شما شاهد هستید در کشورهای جهان سوم بخصوص کشورهای فقیر آفریقایی ازدیاد نسل و زاد و ولد بسیار زیاد و نامناسب است.)
ولی زنبور عسل در مواقع کمبود گرده و گل و شهد به ملکه خود اطلاع می‌دهد و ملکه از تخم‌ریزی باز می‌ایستد تا نوزادانش دچار گرسنگی و قحطی نشوند. تا زمانی که وضعیت گل و شهد عادی نشده، ملکه تخم‌ریزی نامحدود نمی‌کند. به محض عادی شدن گل و شهد دوباره ملکه شروع به تخم‌ریزی و فعالیت می‌کند.

۱۲) جامع و فراگیر بودن موجوداتی که از زنبور عسل بهره می‌برند:
▪ انسان‌ها، از انگبین یا عسل، از گرده گل، از موم، ژله
▪ طیور و پرندگان: گرده‌افشانی گل موجب ازدیاد آفتابگردان، پنبه،‌ سویا، کلزا شده، پستانداران، پرندگان اهلی و وحشی زیادی از آن بهره می‌برند.

۱۳) قانع و نجیب بودن زنبور عسل:
زنبور عسل دارای ۲ معده است. معده اول یا چینه‌دان برای جمع‌آوری و حمل شهد است که زنبور پس از حمل آن به کندو از معده اول یا کیسه عسلی داخل حجره‌ها خالی می‌کند . بین کیسه عسلی یا معده اول و معده دوم دریچه‌ای است که روزی یک سر سوزن عسل یا شهد را از دریچه وارد معده اصلی خود کرده، آن را جهت سوخت و ساز خودش مصرف می‌کند. هیچوقت از ذخیره عسل خودش مصرف بی‌رویه یا اسراف نمی‌کند. به حق خود قانع است. از قناعت و مناعت طبع عالی برخوردار است.

۱۴) تیزبینی و هوش زنبور عسل:
دنیای زنبور نه فقط از حیث زیبایی جالب توجه است بلکه از لحاظ روایح عدیده نیز مطلوب می‌باشد. زیرا در انتهای شاخک‌های زنبور عسل ۵ هزار حفره شامه قرار گرفته که بدان وسیله روایح دنیا را استشمام می‌کند و نیروی این حفره شامه به قدری زیاد است که زنبور عسل بوی یک گل سیب (فقط یک گل را) از مسافت ۱ کیلومتر استشمام می‌کند. زنبور کارگر ۳ چشم مرکب و ۱۳ هزار چشم ساده در سرش تعبیه شده که در آن واحد پس از پرواز می‌تواند تمام اشیا و علائم محیط خود را ببیند و شناسایی و نشانه‌گذاری کند تا موقع برگشت به کندویش اشتباه نکند.

۱۵) طرد ناپاکان:
هیچ زنبوری حق ندارد در مکان کثیف و آ‌لوده بنشیند. چنانچه زنبوری با دست و پای کثیف و آ‌لوده (نجس) وارد کندو شود بلافاصله توسط نگهبانان خشن و بدون مماشات اعدام و به بیرون انداخته می‌شود تا درس عبرت برای دیگر زنبورها باشد. اگر در جوامع انسانی همین روش پیاده شود آیا افراد محتکر، سودجو، مفسد و ولگرد می‌توانند عرض اندام کنند؟

۱۶) اجتماعی بودن زنبور عسل:
زنبور عسل همیشه باید به صورت اجتماعی و جمع زندگی کند تا بتواند با تعامل با دیگران همزیستی و آرامش داشته باشد. شاید ما انسان‌ها زندگی در اجتماع را نمی‌توانیم تحمل کنیم. گاهی مشاهده می‌شود که افراد دوست دارند برخلاف قانون اجتماع بابرهم زدن رسوم و آ‌داب اجتماع موجب آزار و اذیت دیگران شوند!
اما اگر شما یک زنبور عسل را در بهترین شرایط سلامتی و آ‌ذوقه فراوان به تنهایی در یک اتاق یا یک جعبه نگهداری کنید، بعد از چند روز آن حیوان می‌میرد. البته مرگ او ناشی از گرسنگی و یا سرما و گرما نیست بلکه از تنهایی و نداشتن مونس و همدم جان می‌سپارد.

۱۷) عدم مماشات و مصلحت‌جویی:
در شهر زنبور عسل تنبلی و تن‌پروری در کار نیست و همه باید کار کنند. به همین جهت بیکاران و مفت‌خوران را بدون هیچ ترحمی طرد می‌کنند.

۱۸) از خود گذشتگی:
در فصل بهار جمعیت کندو به طور بی‌سابقه‌ای زیاد می‌شود طوری که شب‌ها وقتی که کارگران از صحرا مراجعت می‌نمایند، در داخل کندو جایی برای استراحت پیدا نمی‌کنند. ناچارند که خارج از کندو و در آستان آن به خواب روند چون شب‌های بهار سرد است روز دیگر عده زیادی از آنها که بیرون کندو خوابیده‌ بودند بر اثر سرمای شب از بین می‌روند.

۱۹) آگاهی و شعور:
ملکه زنبور به عنوان یک حاکم و مدیر آگاه هر روز حساب متولد شدگان را می‌کند و دقت دارد که مبادا شمار موالید از میزان گل‌های صحرا زیادتر باشد و وقتی که دید در صحرا گل فراوان است ازدیاد موالید را شروع می‌کند.

۲۰) اطاعت از جمع:
وقتی که ملکه یا حاکم پیر شده و نمی‌تواند تخم‌گذاری کند به راحتی اجازه می‌دهد که کارگران ملکه جدید را به وجود آورند و حکومت را از دستش بگیرند. در اینجا حاکم مطیع محض جمع است و هیچ اصراری به ادامه حکومت ندارد.

۲۱) دوراندیشی ساکنین شهر عسل:
زنبورهای عسل وقتی که می‌خواهند ملکه پیر را عوض و جانشین برای او انتخاب کنند با احتیاط و دوراندیشی تا لحظه آخر جهت اطمینان ۲ یا ۳ ملکه نوزاد را نگهداری می‌کنند در صورتی که ملکه منتخب در پرواز ازدواج خودش دچار مخاطره شود جایگزین داشته باشد.
۲۲) تقسیم وظایف براساس استعداد و توانایی:
ملکه زنبور عسل وظیفه هریک از ساکنان شهر را بر طبق استعداد آنها معلوم می‌کند و هرکسی را به یک کار می‌گمارد.
▪ به دایه‌ها و پرستاران دستور می‌دهد که تخم‌ها و لاروها و شفیره‌ها را مورد پرستاری قرار دهند.
▪ به ندیمه‌ها دستور پرستاری از خودشان را می‌دهد که همواره مواظف او باشند.
▪ بعضی از زنبورها وظیفه تهویه کندو را در گرما دارند.
▪ بعضی از زنبورها به عنوان مهندسین و کارگران و بناها هستند که معمولا کارشان خانه‌سازی است.
بعضی وظیفه آوردن صمغ نباتی را دارند که بدان وسیله شکاف‌ها و سوراخ‌های کندو را مسدود کنند. این وظیفه کارگران است، همچنین کارگران برای ادامه حیات زنبوران آب مورد نیاز کندو و نمک برای رشد و نمو نوزادان را تامین می‌کنند.

۲۳) رعایت مسائل بهداشتی و ذخیره آ‌ذوقه:
ملکه به بعضی از کارگران دستور می‌دهد که مقداری “اسیدفرمیک” وارد عسل کنند که از فاسد شدن و متعفن شدن آن جلوگیری شود و هروقت عسل حجره به غلظت کافی رسید درش را ببندند (باموم.) و بعضی از کارگران موظفند داخل کندو را تمیز نگاه دارند. اگر لاشه زنبور مرده وجود داشته باشد صریحا بیرون ببرند و از ورود زنبورهای بیگانه به داخل کندو جلوگیری کنند.

۲۴) هدف والا و ارزشمند داشتن:
در روزهای بهار و تابستان می‌بینیم از اول طلوع آفتاب تا غروب آ‌فتاب هریک از زنبورها بیش از ۵ هزار بار پرواز می‌کنند تا شهد و گرده جمع‌آوری کنند. سوال این است که آیا این زنبورها برای رفع گرسنگی خود این تعداد پرواز را انجام می‌دهند؟ در جواب این سوال باید بگوییم خیر، اینها می‌توانند حتی با یک پرواز به اندازه نیاز خود غذا تهیه کنند. ولی این حشرات ارزشمند هدف بالاتر از رفع نیاز خود دارند.

۲۵) مهاجرت برای تکامل و پیشرفت دیگران:
مهاجرت زنبور عسل با مهاجرت انسان‌ها تفاوت زیادی دارد.چون بیشتر مهاجرت انسان برای نجات خویش است و برای به دست آوردن امکانات بهتر و راحت‌تر یا از ترس گرسنگی، قحطی، جنگ، خشکسالی و سایر عوامل طبیعی و غیرطبیعی (انسانی.)
اما زنبور عسل مهاجرتش برای بقای نسل و سعادت و رفاه دیگران است. چون بدون اینکه عاملی آنها را تهدید کند خانه آباد و پر از عسل خود را رها کرده و با ایثار و از خودگذشتگی حدود ۷۰ هزار نفر از جمعیت ۹۰ هزار نفری کندوی خود را ترک کرده و با اینکه مهاجرت ممکن است مخاطراتی را در پیش داشته باشد ولی این کار را کرده و کندوی آباد و پر از آ‌ذوقه را جهت رشد و نمو شفیره و کارگران تازه به دنیا آمده ترک می‌کنند و خودشان زندگی جدیدی را در خانه‌هایی که دوباره می‌سازند و آ‌باد کنند شروع می‌کنند
شایان ذکر است که زنبورها دارای ۲ چشم مرکب، ۳ چشم ساده هستند.هریک از چشم‌های مرکب دارای ۶ تا ۷ هزار سطح است یعنی حدود ۱۳ هزار آ‌ئینه در چشم آنها تعبیه شده که بتوانند با زیبایی خاصی جهان پیرامون خود را ببینند.

۲۶) داشتن علائم گوناگون:
زنبوران عسل چند نوع آواز دارند.
▪ آواز شادمانی و سرور
▪ آواز فراوانی و وسعت معیشت
▪ آ‌واز مرثیه و آهنگ‌های غم‌آ‌ور (در موقع مرگ ملکه (یتیمی)
▪ آواز کوبنده وخشم (موقع قتل عام نرها)
جالب است بدانیم زنبوران عسل به صداهایی که ما تولید می‌کنیم چون ربطی به زندگی آنها ندارد هیچ توجهی ندارند و با صدای جهان خارج کندو از فعالیت خود دست نمی‌کشند.

۲۷) غنای طبع:
زنبور عسل غنای طبع زیادی دارد به دلیل اینکه اگر بعد از مهاجرت از گرسنگی هم بمیرند محال است از یکی از شهرهای مجاور کمک بخواهند یا به کندوی خودشان برگردند. چنانچه هر بدبختی و فاجعه‌ای هم برای زنبور مهاجر پیش بیاید هرگز به شهر اول بازگشت نمی‌کنند.
صدها بار اتفاق افتاده صاحبان کندو بعد از مهاجرت، زنبورهای مهاجر را گرفته و نزدیک شهر اول جا داده‌‌اند. ولی آنها از گرسنگی یا سرما جان داده‌اند و حاضر نشدند که وارد شهر اول که شاید رایحه آن را هم استشمام می‌نمودند بشوند، در صورتی که تمام آن شهر با دسترنج آنها به وجود آمده بود.

۲۸) آرمان داشتن:
تمام کارهایی را که زنبور عسل انجام می‌دهد دارای آرمان است. نمونه‌ای از آرمان این است که می‌خواهد نسل آ‌ینده راحت زندگی کند.

۲۹) ظیفه‌شناسی دقیق و صرفه‌جویی:
زنبور عسل تمام حرکات و اصوات و فعالیت‌هایش از روی منطق و دقت است. در تمام عمرش خواب ندارد. شبانه روز به فعالیت هدفدار و منطقی خویش ادامه می‌دهد.

۳۰) مقررات و نظامات و تشکیلات:
تمام امور و اقدامات زنبوران عسل از روی قاعده و قانون و نظم و تشکیلات است به همین دلیل خداوند علیم در سوره نحل به پیامبر(ص) می‌‌‌فرماید کار زنبور عسل برای کسانی که اهل تفکر هستند نشانه و آیت خداوندی است.

۳۱) بهینه‌سازی:
غذای زنبور عسل از گل‌ها و شکوفه‌ها است نتیجه‌اش عسل است که موجب شفا و طراوات ما می‌شود و این حاصل نمی‌شود مگر با فداکاری بزرگ و عجیب زنبوران. جالب است بدانیم کل عمر یک زنبور ۵ هفته بیشتر نیست. غذای روزانه یک زنبور شهد ۲ تا ۳ گل کافی است در صورتی که هر زنبور در هر ساعت ۳۰۰ گل را می‌مکد و آن را به عسل تبدیل می‌کند.

۳۲) تعامل با یکدیگر:
معمولا زنبورها وقتی که از صحرا به کندو بر می‌گردند خسته هستند و به وسیله شاخک خود قدری با دربان‌‌ها صحبت می‌کنند. بعد وارد کندو شده و توشه خود را که شیره گل و گرده باشد به مامورین مخصوص حمل و نقل می‌دهد تا در انبارها ذخیره شود.

۳۳) جمع‌آوری توشه برای روزهای سرد و سخت زمستان:
زنبورها در تابستان با تمام نیرو با استفاده از انرژی خورشید شهد گل را با آمیختن نور خورشید به آن جمع‌آوری و پس‌انداز می‌کنند تا در روزهای سرد پاییزی و زمستانی آسوده باشند. ما انسانها روزهای سختی را در پیش داریم، روزی که دست ما به جایی بند نیست.
بنابراین باتوجه به حدیث شریف دنیا مزرعه آخرت است باید برای روزهای آتی جهان آخرت زاد و توشه مناسب و تقوی، حسن خلق، صبر، نماز، انس با قرآن و عترت(ع) جمع کنیم.ميگنا دات آي آر.همچنین برای ادامه زندگی دنیوی خود محتاج دیگران نباشیم و دست خود را به سوی هرکس دراز نکنیم، عزت نفس خود را حفظ کنیم.جالب توجه است که زنبور بدون یک لحظه استراحت وقتی که محموله‌اش را به زنبور مخصوص حمل و نقل تحویل می‌دهد بلافاصله و بدون توقف به دنبال کار خود می‌رود.

۳۴) پرستاری شایسته از همنوعان:
بعضی از زنبورها که وظیفه‌شان پرستاری از تخم، لارو،‌ شفیره و ملکه است جمعا باید از ۴۷ هزار تخم، لاروف شفیره و ملکه پرستاری کنند این خود قابل تامل است.

۳۵) گرامیداشت روز جشن عمومی:
معمولا زنبوران روز مهاجرت خود را جشن فداکاری می‌گیرند و یک روز فقط در عمرشان بیکاری و جشن است آن هم همین روز مهاجرت است که با اشتها و میل خود عسل می‌خورند آن هم فقط از دسترنج خودشان نه دیگران. در این روز زنبور عسل به علت خوشحالی نیش نمی‌زنند. اصلا آن قدر مست و هیجان‌زده هستند که به دشمن خود توجه نمی‌کنند. مربی یا زنبور دار به راحتی با دست می‌تواند بچه زنبور را بگیرد و در سبد یا جعبه بریزد.

▪ تذکر: هر وقت ملکه جوان می‌خواهد به دنیا بیاید ملکه پیر یا حاکم وقت تعدادی از زنبورهای کارگر حدود ۷۰ هزار عدد را با خود همراه می‌کند و مهاجرت می‌کنند و به صورت خوشه‌ای یک جا جمع می‌شوند که در اصطلاح به آن بچه زنبور می‌گویند. این جمعیت، خانه آباد و پر از عسل خود را برای نوزادان و نسل آینده رها کرده خود را برای درست کردن خانه جدید آماده می‌سازند. اگر صاحب کندو متوجه بچه زنبور یا همان خوشه زنبور شود و آنها را وارد یک کندوی خالی کند یک کلنی جدید به وجود می‌‌آید در صورتی که زنبوردار آنها را نگیرد زنبورها بعد از چند ساعت همگی به همراه ملکه به حرکت درآمده خودشان شکاف کوه صخره یا درخت کهن را برای خانه انتخاب می‌کنند و مشغول خانه‌سازی و جمع‌آوری عسل می‌شوند.
 
۳۶) وفاداری نسبت به حاکم یا رهبر:
زنبور عسل در سخت‌‌ترین شرایط از ملکه خود محافظت می‌کند. بعضی مواقع اتفاق می‌افتد که هزاران زنبور به دلیل عوامل مختلف می‌میرند ولی ملکه در میان لاشه‌ها و زنبورهای نیمه‌جان زنده مانده است یعنی یک دیوار جاندار درست می‌کنند تا از ملکه خود محافظت کنند. در مواقع قحطی تا آخرین قطره عسل خود را به ملکه می‌خورانند و خود از گرسنگی می‌میرند ولی نمی‌گذارند که او بمیرد.
اگر ملکه بمیرد یا مفقود شود زنبورها صدای مخصوص از خود به ‌وجود می‌آورند که دقیقا شبیه گریه است و حتی ما هم می‌توانیم بشنویم. یتیم شدن زنبورها را از گریه زنبورها می‌فهمیم. حتی دست از کار و فعالیت می‌کشند و نوحه‌گری می‌کنند. جالب است در حوادث نابودی دسته جمعی یا قحطی، آخرین فردی که می‌میرد ملکه است.
مرگ ملکه بعضی مواقع ممکن است به علت سهل‌انگاری زنبوردار در هنگام بازدید و قرار دادن ملکه دربین قاب باشد، یا اینکه زنبوردار قابی را که درحال بازدید است بلند کند پشت سر کندو داشته باشد ملکه بیفتد و در بین علف‌ها یا زیر پا برود.
اگر ما ملکه زنبورها را برباییم زنبورها ناامید می‌شوند و از کار باز می‌مانند و اگر ملکه را به آنها بازگردانیم زنبورها اظهار شادی می‌کنند، او را نوازش می‌نمایند و در مقابل وی از سر و کول یکدیگر بالا می‌‌روند و بعضی از آنها، سر را روی زمین می‌گذارند و شکم و پاها را به هوا بلند می‌کنند و در آن حال می‌رقصند و آ‌واز می‌خوانند.

۳۷) عشق به وطن:
زنبور عسل هیچ وقت وارد کندوی دیگری نمی‌شود. تمام تلاشش این است که ماموریت محوله را به خوبی انجام داده به وطن خویش برگردد. بخصوص زنبورداران نگهبان هرگز اجازه نمی‌دهند که زنبور دیگر یا حیوان دیگر وارد حریم آنها شود. چنانچه حیوانات موذی مثل موش، مارمولک یا مار وارد کندو شود بلافاصله او را کشته و جسد آن را مومیایی می‌کنند تا تعفن آنها موجب آزار ساکنین نشود.

۳۸) معماری و مهندسی:
زنبور عسل چنان با نقشه مشخص اقدام به ساختن حجره‌ها و سلول‌ها می‌کند که بسیار ماهرانه و مهندسی است. آنها با ساختن خانه‌ای مسدس کمترین مصالح را در خانه‌سازی به کار می‌برند و طوری صفحه موم آج شده داخل قاب را گونیا می‌گیرند که هیچ جای اضافی به قول مهندسین ما “پرت” به وجود نمی‌آ‌ید. در زمینی که آ‌نها اقدام به خانه‌سازی می‌کنند جای مهم یا کم اهمیت، دو نبش یا سه نبش هیچ مفهومی ندارد و تمام سطح قاب را یکسان استفاده می‌کنند.

۳۹) نرساندن آزار و اذیت به دیگران:
با این تعداد جمعیت یعنی حدود ۹۰ هزار عدد زنبور در یک کندو که همه اقشار و صنوف اعم از حاکم، مهندس، پرستار، بنا، نگهبان و انباردار و ... وجود دارند طوری باهم سازگاری و تعامل دارند که هیچ وقت به همدیگر آزار نمی‌رسانند بلکه همه همدیگر را کمک می‌کنند.

۴۰) ساختن سنگر دفاعی در مقابل دشمن:
در نقاطی که حشره عسل‌خور موسوم به “آتروپوس” فراوان است زنبورها مقابل کندو به وسیله موم یک طارمی ایجاد می‌کنند به طوری که خودشان می‌توانند از بین دو میله کاری عبور نمایند اما آ‌تروپوس که شکم بزرگی دارد قادر به عبور از آن نیست.

۴۱) انعطاف‌پذیری:
ملکه از روشنایی و پرواز در فضا و گردش روی گل‌ها چشم می‌پوشد و رضایت می‌دهد مغز او فوق‌‌العاده کوچک شود و در مقابل دستگاه تناسلی وی بسیار بزرگ گردد و کارگران از لذات عشق صرف نظر می‌کنند و موافقیت می‌کنند اندام تناسلی‌شان کوچک و مغزشان بزرگ شود و در روشنایی و فضای بیکران پرواز کنند و روی گل‌ها بنشینند.
نباید بگوییم کارهای زنبور عسل فقط از روی غریزه است، بلکه آنها عقل و هوش ذکاوت بالایی دارند. زیرا زنبورها می‌توانند یک کرم عادی یعنی (تخم روز( )لارو) را از خانه خود بیرون بیاورند و درخانه دیگر جا بدهند. به او غذای مخصوص یا ژله سلطنتی (ژله رویال) بخورانند تا مبدل به یکی از افراد خانواده سلطنتی یا ملکه شود.
کارگران قبل از انتقال لارو به مکان جدید ابتدا خانه‌ای به شکل بادام زمینی که به آن شاخون یا سلول ملکه می‌گویند و حدود یک بند انگشت است می‌سازند. تخم روز یا لارو به داخل آن منتقل و سپس غذای مخصوص ژله را در این سلول پر می‌کنند و درش را با موم می‌بندند. پس از ۱۱ روز همین لارو تبدیل به ملکه می‌شود. همچنین آنها می‌دانند ملکه دو نوع تخم می‌گذارد یک تخم نر، یک تخم ماده.
کارگران از تخم ماده ملکه برای ساخت ملکه جدید استفاده می‌کنند. به ظاهر هر دو نوع لارو شبیه به هم است ولی تشخیص زنبورها بالاتر از این است که اشتباه کنند. وزن مغز زنبور عسل ۱۷۴ مرتبه از وزن بدن او سبک‌تر است.

۴۲) ماموریت اکتشافی
بعد از این که ملکه به همراه تعداد زیادی از زنبوران جهت مهاجرت از کندو خارج شود گروهی از زنبوران به عنوان مامور اکتشاف جهت مکان‌یابی به جنگل‌ها، تپه‌ها و کوه‌های اطراف عازم می‌شوند و وقتی مکان مناسب را پیدا کردند بر می‌گردند به ملکه خبر می‌دهند.

۴۳) مشورت
ماموران اکتشاف وقتی مکان‌های جدید را شناسایی کنند به ملکه اطلاع می‌دهند. ممکن است چند مکان توسط ماموران شناسایی و پیشنهاد شود. در این موقع زنبورها با ملکه مشورت می‌کنند. برای انتخاب جا این مشورت ممکن است چند ساعت حتی یک یا دو روز طول بکشد. بعد وقتی به تصمیم واحدی رسیدند همگی یک جا گروهی حرکت می‌کنند. برای مکان جدید در اصطلاح به این گروه زنبورها “وحشی” می‌گویند یعنی به سوی طبیعت بازگشته‌اند.

۴۴) دقت و سرعت عمل:
زنبورهای مهاجر وقتی وارد کندوی جدید شوند جهت ساختن خانه جدید یا حجره موم عجله می‌کنند چون ملکه جهت تخم‌گذاری عجله دارد حتی تخم‌ها را روی زمین یعنی کف کند و می‌ریزد. زنبورها هم با صمغ و عسلی که با خود آورده‌اند نسبت به درز پوشی و بستن منفذها اقدام و موم‌بافی را شروع می‌کند.
باز تاکید می‌شود زنبور عسل فقط از روی غریزه کار نمی‌کند بلکه عقل و هوش هم دارد. چون وقتی ما برای ایجاد خانه جدید به آنها موم می‌دهیم آنها بلافاصله از موم ما جهت ساخت حجره‌ها استفاده می‌کنند. می‌فهمند اگر فقط از موم خودشان استفاده کنند ممکن است دو ماه طول بکشد تا خانه جدید را بسازند ولی با کمک ما می‌توانند ظرف یک هفته خانه‌شان را کامل کنند.

۴۵) آموزش نظامی، ردیابی و نقش‌کشی راهداری:
زنبورها به محض انتقال به مکان جدید محیط را شناسایی می‌کنند. همه اشیاء و بناهای منطقه را با رایانه مغزی خود نشانه گذاری می‌کنند.معمولا ۲ تا ۳ روز طول می‌کشد تا محیطی به شعاع ۷ کیلومتر را دقیقا نشانه‌گذاری کنند. در این بین اگر گل در فاصله نزدیک وجود داشته باشد، ظرف چند ثانیه زنبورها آن را پیدا کرده از رنگ و بو و شهد آن آگاهی پیدا می‌کنند. بعد از چند دقیقه شهد یا گرده را به کندو حمل می‌کنند.

۴۶) توانایی انجام مهارت‌های گوناگون:
زنبورها چند نوع کار را به سرعت و دقت یاد می‌گیرند و نیازهای خود و همنوعان خود را تامین می‌کنند مثل تهیه زهر برای دفاع از خود، نقشه‌کشی، معماری، تولید عسل،‌ تولید موم، جمع‌آوری گرده گل،‌ تولید بره موم، تولید ژله رویال.
جای تاسف است بعضی جوانان ما مدارج عالیه تحصیلات دانشگاهی را طی می‌کنند ولی مهارت تامین نیازهای زندگی خود را ندارند و فقط می‌بینیم مدرک لیسانس، فوق لیسانس، دکترا را یدک می‌کشند. شاید روشن کردن یک بخاری گازی اتاق خود را بلد نباشند! یا هواگیری رادیاتور شوفاژ یا پختن نان یا غذای خود را بلد نیستند. اگر مادر یک روز غذا درست نکند از گرسنگی مستاصل می‌شوند!

۴۷) تنظیم رابطه با دیگران:
زنبور عسل دریافته که بدون تعامل با دیگران نمی‌تواند آ‌سایش و آرامش داشته باشد. همیشه با زندگی اجتماعی داشتن بینش و نگاه جهانی را مد نظر خود قرار دارد. ولی بعضی مواقع ما انسا‌ن‌ها تنهایی را ترجیح می‌دهیم. نمی‌خواهیم با جامعه هماهنگ باشیم.
چرا زنبورها خانه‌هایشان را ۶ ضلعی می‌سازند؟ زنبورها برای استحکام خانه‌ها، صرفه‌جویی در مصالح و اینکه تمام ردیف‌ها حتی یک میلیمتر فضای اضافی وجود نداشته باشد و دیگر اینکه خودشان استوانه‌ای شکل هستند هرکدام بتوانند به راحتی در خانه‌هایشان کارکنند تا مزاحم دیگران نشوند خانه‌هایشان را ۶ ضلعی می‌سازند.

۴۸) احترام به بزرگتر (مافوق:)
هرجا که ملکه باشد زنبورهایی که در حول و حوش او هستند روی خود را به او می‌کنند و محال است که یک زنبور طوری بایستد که پشت او به طرف ملکه باشد. در موقعی که ملکه راه می‌رود،‌ به هرجا که می‌رسد زنبورها فورا تغییر وضع می‌دهند و هرکس به ملکه پشت کرده وضع خود را اصلاح می‌نماید و روی خود را به ملکه می‌کند. 





برچسب ها : بارم بندیدرس امادگی دفاعی سوم راهنمایی سال تحصیلی 92-93,

 

یا الله،‌یا محمد،یا علی،‌یا فاطمة زهرا،‌یا حسن،یا حسین،‌یا مهدی (عج) و تو ای روح الله و شما ای پیروان صادق شهیدان.

خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی كه سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است كه نیامرزیده از دنیا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی كه از ما راضی نباشی. ای وای كه سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات كه نفهمیدم. یا ابا عبدالله شفاعت! آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش ، و چه كنم كه تهیدستم،خدایا تو قبولم كن.

سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر كفر و الحاد،‌عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شكرگزار خدا باشیم كه سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسه های درونی ودنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم كه صدق نیت وخلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.

ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درك و عمل نمائیم تا بلكه قدری از تكلیف خود را در شكر گزاری بجا آورده باشیم.

وصیت به مادرم وخواهران و برادرانم و اهل فامیل بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه بیاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل كنید،‌پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،‌اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید كه راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید وفرزندان خود را نیز همانگونه تربیت كنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه كسانی كه از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.

                   خدایا مرا پاكیزه بپذیر

                                   مهدی باكری




برچسب ها : وصیت نامه شهید مهندس مهدی باکری,

جواد تندگویان در سپیده‌دم روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد. قدومش مایه بركت و خیر برای خانواده بود و وجودش روشنی بخش جانشان.

قبل از اینكه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا كرد. پدرش از هواداران آیت الله كاشانی ـ روحانی مبارز، مشهور بود.

جواد در محیط ساده خانواده آموخت كه معیار اصلی و هدف واقعی زندگی تجمل و رفاه نیست. بلكه غیر از مادیات، ارزشهای والاتر و برتر دیگری نیز وجود دارد. به همین دلیل در طول زندگی خود هیچ‌گاه اجازه نداد وسیله برای او هدف شود. جواد اكثر شبها، با قدم‌های كودكانه‌اش همراه پدر و پدربزرگ به مسجد «بینایی» و هیات «بنی‌فاطمه» و فاطمیون خانی‌آباد می‌رفت. ساكت و آرام در گوشه‌ای می‌نشست و به نماز خواندن مومنان نگاه می‌كرد و گوش او به تدریج با دعا و گفتار عالمان دین آشنا شد. هنوز به دبستان نرفته بود كه در صف نماز جماعت در كنار پدر و پدربزرگ خود ایستاد و نماز خواند و درس خضوع و خشوع در برابر حق و ایستادگی در مقابل هرچه غیرخدایی، را آموخت. در كنار پدر و پدربزرگش در جلساتی كه بعد ازهیات به گونه‌ای خصوصی برگزار می‌شد شركت داشت و با مبارزه مكتبی آشنا شد و تا آخرین دقایق حیات پرافتخارش از مبارزه دست نكشید و مسجد و هیات را ترك نكرد.

مهندس تندگویان با وجود اینكه امتیاز لازم را برای اعزام به خارج به عنوان سهمیه بانك ملی به دست آورده بود. در مصاحبه به دلیل اینكه مذهبی متعصب شناخته شد كنار گذاشته شد. ایشان با توجه به علاقه‌ای كه داشتند در سال 1354 به تحصیل در دانشكده نفت آبادان مشغول می‌شوند و فعالیت‌های اسلامی و انقلابی خود را در انجمن اسلامی این دانشكده دنبال می‌كنند. پس از انقلاب با توجه به سوابق انقلابی مهندس تندگویان ایشان از سوی شهید رجایی به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی شدند.

40 روز بعد، شهید تندگویان كه به قصد تشویق و تقدیر كاركنان شجاع تاسیسات نفتی از یك راه فرعی عازم آبادان بودند، مورد تهاجم مزدوران صدام قرار گرفته و به اسارت  گرفته می‌شوند كه پس از تحمل سالها اسارت به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

 

پسرم گفت به شهادتم حسادت نمی‌كنی!

پدر شهید تندگویان از آگاهی شهید بزرگوار نسبت به سرنوشت سفر آخرتش می‌گوید:

پسرم یك ساعت قبل از آخرین سفرش، به مغازه من تلفن كرد گفت پدر من دارم به جنوب می‌روم، می‌خواستم خداحافظی كنم.» گفتم: مواظب خودت باش. خندید و گفت:« به من حسودی می‌كنی پدر؟» پرسیدم: حسودی؟! از چه بابت؟ گفت:« برای اینكه ممكن است شهید بشوم!».

.... در پایان صحبت خود، مبلغی را نام برد كه بابت خمس و زكات بدهكار است. از من خواست چنانچه از سفر بازنگشت. این مبلغ را بپردازم.

مادر شهید تندگویان در مورد اهمیت دادن ایشان به مطالعه و تلف نكردن اوقات فراغت و چند ویژگی برجسته ایشان این چنین می‌گوید: هرگاه در منزل كاری نداشت از نوارهای قرآن كه در خانه داشتیم، استفاده می‌كرد و من ندیدم كه وقت را به بطالت طی كند. همیشه می‌‌گفت: «اگر امروزم با دیروزم یكی باشد، از غصه دق می‌كنم.»

صفت سخاوت در او به قدری برجسته بود كه صفات دیگرش را تحت‌الشعاع قرار داده بود به طوری كه مادرم (مادر بزرگ جواد) می‌گفت: «جواد باعث خدا بیامرزی من است».

 

اسارت  تندگویان مثل شهادت بود

قرار بود كه وزرای نفت و بهداشت با معاونان خودشان به اهواز بروند. پرواز، راس ساعت هفت صبح، از پایگاه اول شكاری شروع می‌شد. همه به جز شهید تندگویان و چند نفر از همكارانش سرقرار حاضر شدند. هرچه تلاش شد، دسترسی به آنان مقدور نشد و بالاخره پس از تاخیر، هواپیما راه افتاد. قبل از اوج گرفتن خبر رسید كه شهید تندگویان و همراهان آمده‌اند. دوباره هواپیما بازگشت و آنها سوار شدند و به طرف اهواز حركت كردیم. در اهواز به علت طوفانی بودن هوا، فرود هواپیما میسر نشد. شهید تندگویان گفتند: به اصفهان برویم واز پالایشگاه نفت آنجا بازدید كنیم. بنده نظر دارم كه چون برای آمدن به اهواز هماهنگی زیادی انجام شده است به پایگاه وحدتی برویم. همه قبول كردند و شب را در باشگاه نفت مستقر شدیم. همان شب خبر آوردند كه حصر آبادان سخت‌تر شده است و در شهر تنها سیب‌زمینی و پنیر موجود است. فردا به دو گروه تقسیم شدیم. قرار شد عده‌ای با شهید تندگویان به سمت آبادان حركت كنند. آخرین ماشین‌ این گروه هنوز چندان دور نشده بود كه با یك كامیون برخورد كرد و چند نفری مجروح شدند. با این حادثه همه آن گروه بازگشتند و تا بستری شدن این افراد در آنجا ماندند. این پیشامد موجب شد كه برخی از افراد كه در ماشین شهید تندگویان نبودند، داخل این ماشین شوند و عده‌ای هم كه داخل آن ماشین شده بودند، به ماشین دیگری منتقل شوند. این گونه بود كه تقدیر، مثل همایی كه بر سر پادشاهان سایه می‌اندازد، با یك تصادف كامیون، همسفران آن شهید را برای اسارت  برگزید.

از خاطرات دکتر مرندی (وزیر سابق بهداشت ) 

 

 

 


شهيد حاج محمد ابراهيم همت در دومين وصيت نامه بجامانده از خود نوشته است: خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم.

*اولين وصيت نامه شهيد همت:

به تاريخ 19/10/59 شمسي ساعت 10:10 شب چند سطري وصيت نامه مي نويسم : هر شب ستاره اي را به زمين مي کشند و باز اين آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان مي داني تو را بسياردوست دارم و مي داني که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهيدان داشت.مادر، جهل حاکم بر يک جامعه انسانها را به تباهي مي کشد و حکومت هاي طاغوت مکمل هاي اين جهل اند و شايد قرنها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زائيده شود و بتواند رهبري يک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه امام حاضر بودم بميرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهاي سازش کار و بي تفاوت و متاسفانه جواناني که شناخت کافي از اسلام ندارند و نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه هدفي دارند و اصلا چه مي گويند بسيارند. اي کاش به خود مي آمدند. از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي ... اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بيرون ببرد ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند زيرا نه آن را مي شناختند و نه باريش زحمت و رنجي متحمل شده اند از هر طرف به اين نو نهال آزاده ضربه زدند ولي خداوند، مقتدر است اگر هدايت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگي را دوست دارم ولي نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن, حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاري‌ترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد مي‌زند و خواهد زد. ببين ما به چه روزي افتاده ايم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشيده است ولي چاره اي نيست اينها سد راه انقلاب اسلاميند ؛ پس سد راه اسلام بايد برداشته شودند تا راه تکامل طي شود مادر جان به خدا قسم اگر گريه کني و به خاطر من گريه کني اصلا از تو راضي نخواهم بود. زينب وار زندگي کن و مرا نيز به خدا بسپار ( اللهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيلک) .
و السلام؛
محمد ابراهيم همت

**دومين وصيت نامه شهيد همت:

به نام خدا
نامي كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت.
مادر گرامي و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم!
درود خدا بر شما باد كه هرگز مانع حركتم در راه خدا نشديد.چقدر شماها صبوريد.خودتان مي دانيد كه من چقدر به شهيدان عشق مي ورزيدم غنچه هايي كه(كبوتراني كه)هميشه در حال پرواز به سوي ملكوت اعلايند.الگو و اسوه هايي كه معتقد به دادن جان براي گرفتن بقا (بقا و حيات ابدي)و نزديكي با خداي چرا كه «ان الله اشتري من المومنين».
من نيز در پوست خود نمي گنجم.گمشده اي دارم و خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم(هواي نفس شيطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادراني كه در عمليات شهيد مي شدند از قبل سيمايشان روحاني و نوراني مي شد و هر بي طرفي احساس مي كرد كه نوبت شهادت آن برادر فرا رسيده است.
عزيزانم!اين بار دوم است كه وصيت نامه مي نويسم ولي لياقت ندارم و معلوم است كه هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در اين راه افتادم و پس از پيروزي انقلاب نيز سپاه را پناهگاه خوبي براي مبارزه يافتم ابتدا در گيري با ضد انقلاب و خوانين در منطقه شهرضا (قمشه)و سميرم سپس شركت در خوزستان و جريان كروهك ها در خرمشهر پس از آن سفر به سيستان و بلوچستان (چابهار و كنارك)و بعدا حركت به طرف كردستان دقيقا دو سال در كردستان هستم .مثل اين است كه ديگر جنگ با من عجين شده است.
خداوند تا كنون لطف زيادي به اين سراپا گنه كرده و توفيق مبارزه در راهش را نصيبم كرده است.اكنون من مي روم با دنيايي انتظار انتظار وصال و رسيدن به معشوق.اي عزيزان من توجه كنيد:
*1-اگر خداوند فرزندي نصيبم كرد با اينكه نتوانستم در طول دوراني كه همسر انتخاب كردم حتي يك هفته خانه باشم دلم مي خواهد او را علي وار تربيت كنيد.
همسرم انسان فوق العاده ايست او صبور است و به زينب عشق مي ورزد او از تربيت كردن صحيح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پيدا كرده است .اگر پسر به دنيا آورد اسم او را مهدي و اگر دختر به دنيا آورد اسم او را مريم بگذاريد.چون همسرم از اين اسم خوشش مي آيد.
*2-امام مظهر صفا پاكي و خلوص و دريايي از معرفت است .فرامين او را مو به مو اجرا كنيد تا خداوند از شما راضي باشدزيرا او ولي فقيه است و در نزد خدا ارزش والايي دارد.
*3-هر چه پول دارم اول بدهي مكه مرا به پيگيري سپاه تهران (ستاد مركزي)بدهيد و بقيه را همسرم هر طور خواست خرج كند.
*4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشيدن به راه شهيدان و استعانت به درگاه خداوند است تا اين انقلاب را به انقلاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وصل نمايد و در اين تلاش پيگير مسلما نصر خدا شامل حال مومنين است.
*5-از مادر و همه فاميل و همسرم اگر به خاطر من بي تابي كنند راضي نيستم.مرا به خدا بسپاريد و صبور و شجاع باشيد.

حقير حاج همت




برچسب ها : وصيت نامه شهيد «حاج همت»,

برای دریافت سوالات تستی از کل کتاب آمادگی دفاعی سوم راهنمایی

  بر روی آیکون زیر کلیک نمایید

 

 

 




برچسب ها : سوالات تستی از کل کتاب,

 

 

نمونه سوالات تشريحي آمادگي دفاعي از كل كتاب

170 سوال با جواب

براي ديدن سوال ها به ادامه مطلب مراجعه فرماييد.

ادامه ی مطلب

 

 




برچسب ها : نمونه سوال تشريحي آمادگي دفاعي,

مام خمینی : هر انسان مخلص متعهدی که آمادگی دفاعی را لازمه ی حیات جامعه ی اسلامی بداند در نزد خدا آبرو دارد. مقام معظم رهبری حضرت آیت ا...

خامنه ای: ملت ایران نشان داد آن جایی که پای دفاع از هویت ملّی و آرمان های عزیز تر از هویت ملی در میان است ، ایستادگی او، ایستادگی درس آموز است. پشتوانه پیام امام و رهبری : قرآن ، احادیث و و روایات نقل شده از پیامبر و ائمه معصوم(ع) و قانون اساسی که در کلام قرآن جاری شده اند.

دفاع: انسان به سبب توانایی عقلانی خود ضمن ابزار سازی ، از طریق آموزش اطلاعات خود را به نسل های بعد منتقل می کند . پیچیدگی های ابزار امروزی و روش های دفاعی بشر مرهون همین امر است. در حالی که حیوان با آموزه های ثابت و غیر قابل ارتقایی که خداوند ، در وجود او قرار داده است ، امکان دخل و تصرف در آن را ندارد. هر حیوانی ،همواره از هنگام پیدایش بر روی زمین تا به امروز با یک شیوه دفاع می کند. بعنوان مثال آهو و خرگوش برای دفاع از خود فرار را انتخاب می کند و موش برای دفاع از خود رفتن به سوراخ را انجام می دهد. شیر و ببر برای دفاع از خود حمله می کنند و مار فقط از راه نیش زدن ااز خود دفاع می کند و برخی حیوانات هم سر و صدا و ترساندن را انجام می دهند و نکته جالب اینکه هیچوقت نشده این حیوانات فکر کنند و شیوه دفاعی خود را تغییر دهند چون خداوند این نعمت را به آنان نداده است و اگر اینطور بود شاید زندگی انسان به خطر می افتاد مثلاٌ گرگ ها با هم فکر می کردند و شیوه خود را تغییر داده و همگی با یک برنامه به انسانها حمله می کردند و یا ...

تعریف دفاع: از نظر لغوی: بدی و آزار را از خود یا دیگران دور کردن. وطن و ناموس خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن در یک تعریف: عبارت است از مقابله موجود زنده در برابر خطری که هستی او را تهدید می کند. در تعریف دیگرک به مجموعه اقداماتی گفته می شود که انسان برای حفظ و حراست از حیات ، اعتقادات ، سرزمین و ... خود در برابر خطری که او را تهدید می کند انجام می دهد. حال یک سؤال: چرا انسان در برابر خطر عکس العمل نشان می دهد؟ انسان برای حفظ جان و حریم و آنچه به انسان تعلق دارد ، با استفاده از امکانات و توانایی خویش از خود عکس العمل نشان می دهد عکس العمل انسان در برابر خطر در ابتدا انسان با سنگ ، مخفی شدن ، استفاده از سلاح سرد( شمشیر و تیر و کمان) استفاده از سلاح گرم( اسلحه ، توپ ، تانک ) بود و به مرور با استفاده ازسلاح های میکروبی ، شیمیایی و هسته ای صورت گرفت . قرآن نیز در خصوص اهمیت دفاع اشارات خوب و روشنی داشته است . در سوره حج آیه 40 خداوندمی فرماید: و اگر خداوند بعضی را به وسیله بعضی دیگر دفع نکرده بود ، دیرها، کلیساها، کنیسه ها و مسجد ها یی که نام خدا به فراوانی در آن برده می شود ، میران می شد.و در آیه 60 سوره انفال می فرماید : و اعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم؛ و هر آنچه می توانید از نیرو و اسب های ورزیده ( ساز و برگ جنگی) فراهم آورید تا به وسیله آن ، دشمنان خدا و دشمنان خودتان را بترسانید. در قانون اساسی نیز در خصوص موضوع دفاع اشاره شده : تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور ضروری است . انواع دفاع: دفاع آگاهانه یا ارادی : انسان به خاطر

امتیازی که نسبت به موجودات زنده دارد با تغییر در روش خود و ابزار هایی که می سازد شیوه دفاعی را تغییر می دهد و علت آن این است که انسان دارای اراده و اختیار است و با استفاده از عقل می تواند راه های مختلفی را در نظر بگیرد و بهترین ها را انتخاب کند.این دفاع هم در مورد امور مادی است و هم امور معنوی را شامل می شود. دفاع غریزی یا ناآگاهانه : دفاع حیوانات در هر زمان یکسان است و تغییری نمی کند و بصورت ناخود آگاه انجام می شود و در بین تمام موجودات مشترک است مانند فرار کردن، حمله و یا سر و صدا. دلایل مهم شروع جنگ : 1) طمع به خاک کشور دیگر و رسیدن به منافع مادی 2) تحت تسلط قرار دادن کشورهای دیگر 3) روحیه خود خواهی و قدرت طلبی حاکمان آثار و نتایج دفاع: 1)حفظ سرزمین و حراست از ارزشهای جامعه 2) جلوگیری از ظلم و فساد تجاوزگران 3) سربلندی مردم و حفظ اعتبار کشور در مقابل جهانیان 4) جلوگیری از ایجاد نامنی در جامعه نکته : همانطور که می دانید هر انسانی در مسیر زندگی خود با خطرات و آسیب ها ی مختلفی روبرو می شود که اگر واکنش مناسبی در برابر آن انجام ندهد ممکن است زندگی اش به خطر بیفتد. دفاع از سرزمین و اعتقادات زمینه بروز دلاوری جوانان و نوجوانان را فراهم می آورد و باعث گسترش اخلاق جوانمردانه و تقویت روحیه سلحشوری و از خود گذشتگی مردم می شود.معمولاً در هر جنگی بهترین و با انگیزه ترین افراد از سرزمینشان دفاع می کنند و کشته می شوند و تبدیل به قهرمانان ملت خود می شوند.هر چند هیچکس دوست ندارد سرزمینش ویران و دوستان و هموطنانش کشته شوند اما وظیفه هر کس هاست که در مقابل تهاجم بیگانگاه از خود و سرزمینش دفاع کند پس همانطور که جنگ عملی ناخوشایند و ناپسند است دفاع امری عقلانی و پسندیده است.

سؤال: چرا باید ما به ابزار و امکانات جدید نظامی دست بیابیم: انسان برای دفاع به ابزار نیاز دارد و برای بدست آوردن آمادگی کامل در برابر خطرات باید به جدید ترین سلاح ها مجهز شود تا قدرت بازدارندگی او افزایش یابد ، به طوری که اگر دشمن از سلاح مدرن استفاده کرد او نیز برای مقابله به مثل از ان استفاده کند و هم اینکه دشمن جرأت پیدا نکند فکر حمله به سرش بزند. این ادعا را ایران خوب ثابت کرد و ایستاد و به همت دانشمندان خود توانست به علم روز و دستاورد های جدید دست پیدا کند و کشور ها نتوانند به فکر حمله نظامی بر علیه ایران بیفتند چون می دانند که اگر به ایران حمله کنند ایران با صلابت جواب آنها را خواهد داد.


در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یکساله باش




که وقتی او را به هوا می اندازی



میخندد چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفتمیخندد چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت.




برچسب ها : در مقابل تقدیر خداوند, , , ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد